۱۳۹۰ فروردین ۲۳, سه‌شنبه

حلیمه



این حلیمم- ماشاءالله هزار قول هوالله بالا روش خانوم
قند عسل بابا، جیگر مامان، ناموس ابوالفضلم
اینقد این دختر با کمالات ،خانوم... باباش که روزی ده بار دعا به جون- من می کنه برا تربیتش
اما امان از این دوستش صدیقه، دختر مرضی اینا رو میگم! اوووووووووووف خدا نصیب نکنه! آتیش پاره
هرچی حاجی برا این دسته گلم عروسک خریده (آخرین سستم) این بلا به جون گرفته زده از هستی و کله نابودش کرده، هرچی به این مرضی میگم زن یه روزی دو دیقه وقت برا تربیت این بچه بذار! انگار نه انگار
هی میگم دیگه نذارم این دسته گله نوشکفتم با این صدیق بگرده ، حاجی میگه نه عیال بچه عقده ای میشه! فدای یه تار موی گندیدت (منو میگه حاجی) بذار کله عروسکای عسل بابا رو بکنه خودم براش می خرم
قوربونش برم حاجیه دیگه

...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر